بـــا هــــــــــم تا بهشتـــــــ | ||
نمی گنجد در این چند خط تمام آنچه که امروز دارم... سرشار از احساسم، سرشار از "او.." فقط بازی با کلمات است آنچه می نویسم... وگرنه وسعت احساس امروزم بلندتر از این کلمات مجازیست... شاید به بلندای کوه های هنوز برفی و یا به وسعت زمین های هنوز خاکی... ***** همسرانه نوشت:**و من برای زندگی تو را بهانه می کنم ..تو را بی وقت و ساعت...تو را؛برای همیشه دوست دارم... **خیال تیغِ تو با ما حدیث تشنه و آب است ... **عاشق باشید...
[ جمعه 91/6/17 ] [ 3:55 عصر ] [ ]
[ نظرات () ]
در همان واپسین لحظاتی که متولد شده بودم انگار که دوباره متولد شدم قرآن به مقابل گرفتم و گفتم: سلام عشق عقدی با شکوه! به وکالت اماممان اتاق عقدی به بزرگی ح ر م الشهدای ِ گمنام و سجادهای از جنس نور یک مشت آب سقاخانه، عسل سفرهمان و دانههای تسبیح، حکم مرواریدهای زینتی دستانم آینه هم دل زلال من و او رفتیم تا با هم بسازیم... در محضر مادرمان حضرت زهرا و شهدا... و حضوری از عزیزان... و عطر و بویی از یاس که هویدای حضور مهدیمان بود... بلاخره نیمه ِ رویاهایمان را یافتیم و در آستانه 23 سالگیمان شدیم "ما"، آنهم "ما"یی که نظیرش در هیچ جا نیست... **او و من قبلا از تبریکات صمیمانه همهتان تشکر میکنیم و دعا میکنیم که همهتان خوشبخت شوید، عین ما... **عاشق باشید...
[ پنج شنبه 91/6/16 ] [ 5:52 عصر ] [ ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |